احمد یوسفی ، عضو کوچکی از خادمین شهدا .عضو انجمن قلم ارتش جمهوری اسلامی ایران .عضو مجمع فعالان سایبری ایثار و شهادت کشور ، نویسنده و خبرنگار دفاع مقدس .مدرس انجمن سینمای جوانان بروجرد. از نخبگان ایثارگر استان لرستان . داستان نویس و فیلمساز
یک روز در منطقه پل مارد فرمانده یگان بچه ها رو به خط کرد و گفت:
چند تا بخشنامه جدید اومده که باید شما ها هم در جریان این بخشنامه ها قرار بگیرید. همه کنار نیزارهای کارون به خط شدیم و منتظر موندیم تا بخشنامه های مهم رو منشی یگان قرائت کنه .
منشی در حالیکه چند تا بخشنامه را در پوشه ای که به همراه داشت از نظر خودش الاهم فی الاهم می کرد اولین بخشنامه رو شروع کرد به خوندن .
بسم الله الرحمن الرحیم
از قرارگاه کربلا به یگان های تابعه
موضوع : ماست
وقتی منشی این کلمه رو گفت بی اختیار همه زدیم زیر خنده . فرمانده که حسابی عصبانی و صورتش سرخ شده بود گفت :
به چی می خندید ؟!
یکی از بچه ها از وسط صف صداش رو بلند کرد و گفت : به موضوع مهم این بخشنامه .
فرمانده نگاهی به منشی کرد و یواشکی گفت : حالا نمی شد این بخشنامه رو آخر سر بخونی ، منشی که به اشتباهش پی برده بود گفت : حالا چیکار کنم جناب سروان برم سراغ بخشنامه دیگه ؟
بعد فرمانده بدون خوندن بخشنامه گفت : البته این هم موضوع کم اهمیتی نیست این بخشنامه می گه رزمندگانی که به شادگان و دارخوین می رن مواظب باشند که از ماست های دستفروش ها خریداری نکنند چون این اتفاق تو ی یک یگان افتاده و چند نفر مسموم شدند . حرف فرمانده که به اینجا رسید لبهایی که برای خنده باز شده بود آرام آرام جمع شد و سر ها به نشانه تائید مطلب تکان خورد .ولی موضوع ماست تا چند روز ورد زبونمون شده بود .
بازدید امروز: 131
بازدید دیروز: 172
کل بازدیدها: 981070