احمد یوسفی ، عضو کوچکی از خادمین شهدا .عضو انجمن قلم ارتش جمهوری اسلامی ایران .عضو مجمع فعالان سایبری ایثار و شهادت کشور ، نویسنده و خبرنگار دفاع مقدس .مدرس انجمن سینمای جوانان بروجرد. از نخبگان ایثارگر استان لرستان . داستان نویس و فیلمساز
درشب عملیات والفجر4، ناگهان بچه های گردان اخلاص با میدان مینی رو به رو شدند که ممکن بود توقف در آن، همه برنامه ها را برهم بزند. چند نفر داوطلب شدند که وارد میدان شوند. جواد آخوندی که در گروه خط شکن قرار داشت، گفت:«یک نیروی غیبی به من می گوید که از این میدان به سلامت عبور می کنیم!» گفتم:«چه طوری، مگر نمی بینی، بیابان پراز مین های ضد نفر است». هنوز داشتم با جواد حرف می زدم که یکی از بچه آمد و کاغذی را در دستم گذاشت. همراه با جواد داخل شیاری رفتیم و من با چراغ قوه دست نوشته را خواندم؛ یکی از عراقیها دراین یادداشت کوچک نوشته بود:« برادر ایرانی من، افسر مسئول این منطقه مین گذرای هستم، هیچکدام از مین ها چاشنی ندارد. با خیال راحت از میدان عبور کنید!»
جواد گفت:«من می روم داخل میدان و امتحان می کنم». او را در آغوش گرفتم. جواد ادامه داد:«می خواهم طوری روی میدان مین دراز بکشم که سرم روی یک مین و دست و پایم هم روی مین های دیگر باشد. اگر چاشنی نداشتند که هیچ وگرنه خلاص!»
جواد که به سوی میدان می رفت، من از آقا امام زمان(عج) طلب کمک کردم. یکباره صدای جواد را شنیدم که گفت:«دیدید که بادمجان بم آفت ندارد!»
به این ترتیب، گردان اخلاص به خط دشمن زد و پیروز میدان شد.
سایت نوید شاهد
بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 21
کل بازدیدها: 980313