احمد یوسفی ، عضو کوچکی از خادمین شهدا .عضو انجمن قلم ارتش جمهوری اسلامی ایران .عضو مجمع فعالان سایبری ایثار و شهادت کشور ، نویسنده و خبرنگار دفاع مقدس .مدرس انجمن سینمای جوانان بروجرد. از نخبگان ایثارگر استان لرستان . داستان نویس و فیلمساز
خاک کربلا
برادر ، برادر ! محمد رضا از حرکت ایستاد ، نگاهی به عقب انداخت و به به دنبال صدا گشت .
مجروحی را دید که دو پایش با گلوله توپ قطع شده بود و خون ریزی زیادی داشت .
با عجله به طرفش دوید و سرش را به دامن گرفت ، صدای آب آب مجروح جگرش را سوزاند
دستی به قمقه او کشید ، اما ترکش توپ آبی در قمقمه باقی نگذاشته بود .
با عجله به سمت خاکریز مقابل دوید مقداری آب آورد و به لبان مجروح نزدیک کرد او
چشمانش را گشود و در حالی که به زحمت سخن می گفت ، پرسید :
- اینجا خاک عراق است یا ایران ؟
- محمد رضا گفت : خاک عراق .
اشکی از گونه مجروح سر خورد و میان خون ها محو شد .
- نه روا نیست من این آب را بنوشم در حالیکه مولایم امام حسین (ع) را در همین خاک
با لب تشنه شهید کردند . سرم را به طرف قبله بچرخان .
سرش که به قبله چرخید ، به آرامی گفت :
" اشهد و ان لا اله الا الله " . بعد نگاهی به کربلا کرد و گفت :
" السلام علیک یا ابا عبد الله " لبخندی زد و لب تشنه پر کشید
شهید محمد رضا مصلحی کاشانی
بازدید امروز: 65
بازدید دیروز: 161
کل بازدیدها: 983071