مانده بر دوش زمين ، رنج مسير سفرتآسمان هم شده با گريه ي خود نوحه گرتسفر کوفه و دروازه ي ساعات و حلب..چه سفرها... چه سفرها که نکرده ست سرت!مجلس شام و تنور و طبق و تشت طلا..چند تابوت ..که افتاده به آنها گذرت؟کوهي از درد :سراسيمه دوان است پي اترودي از ناله سرازير شده پشت سرتراه افتاده به تشييع سرت، شهر به شهرپابه پاي تو نسيمي که شده همسفرتمي روي...بر دل گلهاي جهان خواهد ماندداغ هفتاد و دو پروانه ي بي بال و پرتآه دريا ! چه گذشته ست به روزت که چنينمانده بر دوش زمين رنج مسير سفرت؟