حضرت علي ابن ابيطالب عليه السلام :در عجبم از مردمي که:به دنبال دنيايي هستند که روز به روز از آن دورتر ميشوند،و غافلند از آخرتي که روز به روز به آن نزديکتر ميشوند.
شهيد سيّد مرتضي آويني: شايد جنگ خاتمه يافته باشد امّا مبارزه هرگز پايان نخواهد يافت و زنهار ! اين غفلتي كه من و تو را در خود گرفته است ظلمات قيامت است.
سلام حاجي. خدا قوت. ممنون از اطلاع رساني تون. حتما به آدرسي که فرمودين سر مي زنم. موفق باشيد. يا زهرا
دفتر دستک دانشگاه را دست گرفت. گويا امتحان داشت. از خيابان عبور کرد. اصلا متوجه ماشين ها نبود! دنبالش کردم. از قدم هايش فهميدم که چيزي در بيرون دانشگاه او را به طرف خود مي کشد. قدم هايم را تندتر کردم تا از نگاهم گم نشود.حدسم درست بود…! داخل وضوخانه شد.
نگاهي به آسمان انداخت، آهي کشيد. گويا زير لب چيزي را زمزمه مي کرد. در حالي که وضو مي گرفت، يک خانم با تيپ — وارد شد. رفت جلوي آينه وضوخانه.
صحنه اي ديدم که برايم مهم تلقي شد؛ دوست داشتم آن را براي دوستانم بگويم:
وضويش که تمام شد، چادرش را پوشيد. در طرف ديگر دختري بود که به حساب خودش، خودش را زيباتر مي کرد تا شايد جلب توجه کند.
يکي به زيبايي ظاهرش مي رسيد و ديگري زيبايي دلش را صيقل مي داد. يکي قصد در رضايت خالق داشت و ديگري سعي در رضايت مخلوق.
نمي دانم آيا او نمي دانست چه بايد بکند؟ آيا او نمي دانست که کارش اشتباه است. آيا او نمي دانست که با اين کارش نه تنها حق خود بلکه حق جامعه و حق خالق مان را ضايع مي کند.
حجاب حق زن، همسر، جامعه و خالق است. اگر زن و همسر از حق خود بگذرند اما جامعه و خالق نمي گذرند. پس چرا اينجور خود را به چيزي که نهايتش جز گناه نيست سرگرم مي کنند. اي کاش او بداند که چه بايد کرد…!؟