• وبلاگ : رقصي ميان ميدان مين
  • يادداشت : نخستين جشنواره فعالان سايبري ايثار و شهادت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • پارسي يار : 8 علاقه ، 2 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سميه 
    آي آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانيد!يکنفردر آب دارد مي سپارد جان.

    يک نفر دارد که دست و پاي دائم‌ ميزند

    روي اين درياي تند و تيره و سنگين که مي‌دانيد.

    برکمرهاتان کمربند،

    در چه هنگامي بگويم من؟

    يک نفر در آب دارد مي‌کند بيهود جان قربان!

    آي آدمها که بر ساحل بساط دلگشا داريد!

    نان به سفره،جامه تان بر تن؛

    يک نفر در آب مي‌خواند شما را.

    موج سنگين را به دست خسته مي‌کوبد

    باز مي‌دارد دهان با چشم از وحشت دريده

    سايه‌هاتان را ز راه دور ديده

    آب را بلعيده درگود کبود و هر زمان بيتابش افزون

    مي‌کند زين آبها بيرون

    گاه سر، گه پا.

    آي آدمها!

    او ز راه دور اين کهنه جهان را باز مي‌پايد،

    مي زند فرياد و امّيد کمک دارد

    آي آدمها که روي ساحل آرام در کار تماشاييد!

    موج مي‌کوبد به روي ساحل خاموش

    پخش مي‌گردد چنان مستي به جاي افتاده بس مدهوش

    مي رود نعره زنان، وين بانگ باز از دور مي‌آيد:

    -"آي آدمها"...