"زخم عميق".............. تقديم به جانبازان شهيد[گل]
مانده ام گيج... چه حسي دارد؟ ديدن زندگي از زاويهات
من و دلواپسي ثانيه ها ، تو و درد و نفس ِ عاريهات
کوه از هيبت ِ صبرت واداد، سرفههايت به شبم معنا داد
همهي کودکيام را جا داد، گوشهي زخم عميق ريهات
روي زرد تو مرا شاعر کرد، سوز و درد تو مرا شاعر کرد
آه سرد تو مرا شاعر کرد، نور جاري شده از قافيهات
ميکشانم به تو مضمونها را، مرزها را و شبيخونها را
ميشکافم دل قانونها را، تا به اثبات رسد فرضيهات
آه اي چشمهي جوشندهي من، به تو مديون شده آيندهي من
دردِ تو ريخته در خندهي من، دردِ هر ساعت و هر ثانيهات
نفسات بوي محرم دارد، قصهات يک غم مبهم دارد
پـدرم! خانه تو را کم دارد، گوشمان پر شده از مرثيهات
مادرم با همهي غمها ساخت، دل به آزاد?ي روحت باخت
طرح آباد وطن را انداخت، روي قالي وسط حاشيهات
............................................. شعر از خانم: [گل]حُسنا محمدزاده[گل]
http://www.irafta.com/showfile.aspx?id=42
http://hosna-kashani.blogfa.com/