السلام عليک يا اباعبدالله (ع)
هزار آينه مبهوت بي شماري توهزار باديه مجنون ني سواري تو
بهار آمده با لاله هاي سينه زنشپي زيارت باغ بنفشه کاري تو
هلا که جمع نقيضين بوسه و عطشينديده ام لب خشکي به آبداري تو
چه جاي نغمه در اين روزگار يأس مگربه روي دست تو پرپر نشد قناري تو ؟
هم او که نامه برايت نوشت , با خنجرببين که آمده از پشت سر به ياري تو
دريغ,کاري از اين طبع مرده ساخته نيست به جز شمردن گلزخم هاي کاري تو
به ما مخند که جاي گريستن بر خويشنشسته ايم دمادم به سوگواري تو....