هنوز ماتم زن هاي خون جگر شده را
هنوز داغ پدرهاي بي پسر شده را
کسي نبرده ز خاطر کسي نخواهد برد
ز ياد ، خاطره ي باغ شعله ور شده را
کسي نبرده ز خاطر ، نه صبح رفتن را
نه عصرهاي به دلواپسي به سر شده را
نه آهِ مانده بر آيينه هاي کهنه ي شهر
نه داغ هاي هر آيينه تازه تر شده را
جنازه ها که مي آمد هنوز يادم هست
جنازه هاي جوان ، کوچه هاي تر شده را