• وبلاگ : رقصي ميان ميدان مين
  • يادداشت : لحظه هايي از اسارت
  • نظرات : 40 خصوصي ، 84 عمومي
  • پارسي يار : 23 علاقه ، 1 نظر
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    علي اصغر موذني جانباز و يادگار دفاع مقدس خاطره زيبايي را در خروجي وبلاگش "کوچکخانه" قرار داده است که تقديم مي شود:
    «اوائل فتح فاو من و بهترين دوستم، علي ناهيدي، به دليل عجيبي به مدت يک هفته با هم قهر کرديم. ما دو تا سر تيم هاي استقلال و پرسپوليس با هم دعوامون شد. من استقلالي بودم و علي پرسپوليسي. يک هفته قبل از عمليات، طبق معمول ما داشتيم براي هم کرکري مي‌خونديم و از تيمهاي مورد علاقمون حمايت مي‌کرديم که بحث کم کم جدي شد. علي زد به پروين و يک نفس گفت: شيش شيش شيشتايي هاش. من هم کم آوردم و به شروع کردم به بد و بيراه گفتن. بعدهم بيخيال هم شديم و قهر کرديم. حالا دلم پيش علي مانده بود. از شب قبل و پس از شروع عمليات ديگر علي را نديده بودم. دلم هزار راه رفت. هي با خودم مي‌گفتم نکنه علي شهيد يا اسير شده باشه. نکند بد جوري مجروح شده باشه. اي خدا اگه چيزيش شده باشه، من جواب ننه باباشو چي بدم. ديگه داشتم رسما گريه مي‌کردم که ديدم بچه دارند مي‌خندند و هياهو مي‌کنند. يکهو شنيدم عده با لهجه اي فارسي‌دار شعار مي‌دهند که: « پرسپوليس هورا - استقلال سوراخ!!!» با تعجب سرم را به طرف صدا گرداندم و صحنه‌اي عجيب و باورنکردني را ديدم. دهها اسير عراقي پابرهنه و شعارگويان به طرف ما مي‌آمدند. پيشاپيش آنها علي، سوار بر شانه‌هاي يکي از درجه‌دار‌هاي سبيل کلفت عراقي بود و يک پرچم سرخ را تکان مي‌داد و عراقي‌ها با دستور او شعار مي‌دادند: پرسپوليس هورا - استقلال سوراخ
    اين اولين و آخرين بار بود که به اين شعار حسابي و از ته دل خنديدم و شاد شدم. دويدم به استقبال علي و او هم با ديدن من از شانه‌هاي آن بدبخت اومد پايين و همديگر را بغل کرديم و صورت همديگه را ماچيديم (بوس کرديم). علي با خنده به من گفت: مي بيني اکبر، حتي عراقيها هم طرفدار پرسپوليسند. هر دو غش‌غش خنديديم. عراقي ها هم که نمي‌دانستند دارند چه شعاري مي‌دهند با ترس و لرز فرياد مي‌زدند: پرسپوليس هورا - استقلال سوراخ»
    پاسخ

    ممنونم بزرگوار خيلي خيلي جالب بود . احسنت