• وبلاگ : رقصي ميان ميدان مين
  • يادداشت : کفشهاي جامانده
  • نظرات : 9 خصوصي ، 51 عمومي
  • پارسي يار : 19 علاقه ، 6 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    وقتي همهمه فرشتگان، سکوت هفت آسمان را به هم مي‌ريزد؛ وقتي آن همه ستاره به ميهماني چشمان حبيب خدا رفته‌اند؛ وقتي ماه براي آمدنش اين پا و آن پا مي‌کند و خورشيد، مبهوتِ هيبت ستاره‌اي در زمين مي‌ماند؛

    وقتي آيه تطهير براي جاري شدن بي‌تابي مي‌کند و عطر گل‌هاي تکبير در هوا بيداد؛ يعني که احسن الخالقين، تمام جلوه‌هاي آسماني را در کالبد زميني گنجانده است؛ يعني که روحي بزرگ و آيه‌اي مقدس را در لفافي از جنس بشر پيچيده است. او کيست جز حسين(ع)؛ ستاره‌اي که ردّ درخشان حضورش، دستان خالي زمين را به حضور نُه چراغ هدايت مزين مي‌کند.
    او کيست جز ابوالائمه که محفل آل‌کسا را با قدم‌هاي سرخش رونق مي‌دهد؟ کيست جز خامس آل عبا، که فوجي از ملايک را به شوق سياحتش از عرش به فرش مي‌کشاند؟
    سرور جوانان بهشت آمده است. زمين حق دارد براي در آغوش گرفتن رکني از بهشت، دستانش بلرزد و پاهايش سُست شود. چه کسي در بزرگي نسب به قدر و پايه حسين(ع) خواهد رسيد. نسبش را بايد در عطر جان‌فزاي رسول الله بجويى! نسبش را بايد در جنس لطيف ياس جست‌وجو کنى. نسب حسين به پايه‌هاي کعبه مي‌رسد؛ به على!
    رواست که تن‌پوشش، پرنيان پر جبرئيل باشد و کامش را از شيره جان رسول برگيرند. رواست که شفاعت قدومش، فرشته مطرود عرش (يعني فطرس) را مقرب درگاه سازد تا از شوق اين شرافت، بر جماعت فرشتگان فخر فروشد..