• وبلاگ : رقصي ميان ميدان مين
  • يادداشت : حماسه دره جميلان (خاطره)
  • نظرات : 2 خصوصي ، 55 عمومي
  • پارسي يار : 14 علاقه ، 8 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    قسمت 1
    سپيده دم يکي از روز هاي بهار جهت پاکسازي محور پايگاه تا ده "کاني باغ" به همراه 9 نفر سرباز مسلح و يکنفر بيسيمچي با کليه ادوات مين يابي و سرباز مين ياب که دوره مهندسي را طي کرده بود به راه افتاديم.سرازيري پايگاه را که مي گزرانديم هواي روحبخش بهار را حس ميکردم که چگونه برگهاي درختان را مي رقصاند و پرهاي پرندگان زيبا را که بر روي شاخه هاي پر گل نشسته بوندن نوازش مي داد. به نزديکي چشمه آبي که محل آب يگان بود رسيديم،از آب خنک و گواراي آن دو سه مشت به صورتمان زديم،بچه ها قمقمه هاي خودشان را از آب پر کردند و مجددا به راه افتاديم از اينجا به بعد مي بايست دستگاه مينياب را روشن کنيم و جاده را کاملا مين يابي نماييم،چون اين قسمت از جاده در ديد پايگاه نبود و گروه هاي ضد انقلاب بعضي شبها جاده را مين گذاري مي کردند تا ماشينهايي که روزها جهت آوردن آذوقه و مهمات به پايگاه مي آمدند به وسيله اين مين ها و تله هاي انفجاري منهدم شوند.چهار نفر سرباز مسلح را جهت ديده باني با مقداري فاصله به جلو فرستادم اکبر، سربازي که مين ياب را حمل مي کرد و حسين سرباز بيسيم چي به همراه من در وسط حرکت مي کردند و چهار نفر سرباز ديگر به عنوان ديده بان عقب حرکت مي کردند. مين ياب را روشن و شروع به جستجو نموديم پس از کاوش قسمتي از جاده صدار محمود را کا روي فرکانس بيسيم ما قرار داشت شنيدم او خطاب به ما گفت:احمد احمد محمود،گوشي بيسيم را گرفتم و و گفتم محمود احمد بگوشم،او گفت:خسته نباشيد گفتم ممنون گفت:طبق گزارش