سلام آقاي يوسفي
مثل همشه عالي بود.فقط من هيچ وقت
فرق بين واقعيت وخيال رو توي نوشته هاي شما
تشخيص نميدم.
ولي باتوجه به نظرات بقيه وجوا ب هاي شما فكر كنم
اين يكي واقعي بود.

سلام...چقد خوبه که از شهدا قلم ميزنيد...قلم به خون شهدا ناب شود...شهدايي بمونيد...ياعلي عليه السلام...

با سلام
توي دنياي وب جاي اين نوع وبلاگها خاليه
با افتخار توي سايت اوان لينک شديد
با اجازه از تصوير وبلاگ شما در سايت اوان استفاده مي کنم
موفق باشيد

زيبا بود . خوشبحالتون

خيلي زيبا بود

هر چند اول نيستيم / اما بهترينيم
شايد بقيه دوستان ندونن منظورم چيه اما خود جناب يوسفي کاملا متوجه ميشن...
مطالبي رو که مينويسي واقعا بايد با آب طلا نوشتشون .. از خاطرات تلخ و شيرين جبهه هر چي بگي کم گفتي چون ميدونم لحظه به لحظه اون روزايي که هر لحظه با مرگ دست و پنجه نرم کردين براتون يه صد صفحه خاطره ميشه ....تک تک لحظاتش.....
خدا حفظتون کنه

خيلي زيبا بود خيلي خنديدم من که فکر مي کنم اقاي يوسفي يکي دوبار اون اول ها صبحونه خوردن به همين سبک منهي کسي نيست بگه ناراحت نشين

شوخي بود

من هم خنديدم به اکبر آقا . ايشا الله از دستمون ناراحت نشه .
حميد و يدالله هم يه جشن پتوي درست و حسابي مي خواستن ها .