• وبلاگ : رقصي ميان ميدان مين
  • يادداشت : وداع
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي
  • پارسي يار : 6 علاقه ، 8 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام وقتتون بخير
    امروز وقت آزادتري داشتم و تونستم مطالب قبلي رو هم بخونم . اين داستان هم مثل داستانهاي قبليتون تاثيرگذار بود .
    اگر امکانش هست متن قصه تون رو روان و خودموني تر تعريف کنيد اينجوري احساس صميميت بيشتري با داستان پيدا مي کنيم
    اميدوارم جسارت بنده رو به بزرگواري خودتون ببخشيد
    پاسخ

    سلام خوش امديد در وبلاگتان جواب دادم .
    + مسعود ورزيده 
    بنام خداي شهيد
    بردار عزيز وگرامي اقاي يوسفي سلام عليکم
    وداع شما را با کمال افتخار خواندم وبرايم بسي مسرت وغرور آفرين است که هنوز کساني در بين مردم پيدا ميشوند وان خاطرات به ياد ماندني را زنده ميکنند دورود بر شما وان تفکرات زيباي بسيجي وداع شما هم مانند بقيه مقالات بسيار جالب وخواندني است وازمتني ساده و روان وبه شيوه اي ساده همانند قهرمانان داستان بيان کرديد اميد دارم خداوند به شما اجر نيکو بدهد ومارا از رهروان ان شهيدان قرار بدهد موفق ومويد باشيد
    پاسخ

    ممنون از اظهار لطفتان و وقتي که براي خواندن داستان صرف نموديد .ماجور باشيد انشاالله


    سلام...

    ممنون که سر زديد

    ياحق تاحق با حق

    صلوات

    بسيار زيبا بود. استفاده کردم. برخي داستان ها بلند است و خواندنشان در فضاي مجازي سخت. اگر داستان هاي بلند را منتشر کنيد يا فيلمنامه کنيد اثر بيشتري دارد. يا علي!
    پاسخ

    بله آقا شهاب جان واقعا بايد حوصله بخرج داد براي خواندن اين داستانها .از اظهار نظرتان سپاسگزارم
    + زهرا 

    خداحافظ... اي سبک بالان عاشق....

    ممنون ازاين نوشته ي عالي.(( وداع))داستان غريبيه...

    انقدر صادقانه وزيباست که آدم رو همراه خودش تا انتهاي کوچه ي دلتنگي مي بره وبا هر قدمي که برمي داري قطره اي اشک رو مهمون چشم هات مي کنه!

    آهنگ وبلاگ هم خيلي خوبه , موسيقي سنتي ايراني سوزي داره که به دل ميشينه.

    پاسخ

    خواهر بسيار گراميم زهرا خانم . در مقابل نظر بسيار زيبايت فقط مي گويم قابل خوانندگان ماهي مثل شما را ندارد . ممنون
    + علي رضا مجد 

    ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه

    هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

    عجب حکايتي است درد فراغ مادر و پسر و چه زيبا آرزوي مادر به سرانجام پابوسي امام علي ابن موسي الرضا (ع) مي انجامد .


    پاسخ

    از تحليل ظريف و زيباي شما جناب مجد عزيز تشکر مي کنم .پايدار باشيد .
    + نجوا 

    از غير خدا چشم بپوشي مردي در راه رضاي او بکوشي مرديعشق است پياله اي لبالب از درد لاجرعه پياله را بنوشي مرديسلام مثل هميشه بي نقص وبي نظير 3 عنصر اصلي در نوشته هاي آقاي يوسفي :صميميت ، صداقت ، سادگي واقعا من که مي خونم هميشه فکر مي کنم اون اتفاق داره در عين واحد مي افته چون هميشع خواننده با مطالب ارتباط برقرار مي کنهواين از ويژگي هاي يک نويسنده توانا هست .

    پاسخ

    شما خيلي نسبت به نوشته هاي من لطف داريد ممنونم
    + عماد 

    اقا حرف نداشت . موفق باشي . نمره شما بيست . به من سر نمي زني چرا ؟


    پاسخ

    ممنون . چشم حتما
    سلام قلم خوبي داريد جناب يوسفي در عين سادگي و صميميت به زعم اين بنده وقايع نگاري ملموسي است از داستان يکي از اولياي خدا آنچه کوره سواد ما سر در مي آورد تنها اولياي خدا را جزء کساني دانسته اند که جسمشان پس از مرگ سالم باقي مي ماند. نقطه ي عطف اين واقعه همان شوک زيبا و وصف ناپذير در خصوص جسم مطهر ايشان بود.
    خدا حق شهدا و اهالي قافله ي شهادت را بر ما حلال کند.
    دست مريزاد؛ از دعوت شما سپاسگزارم.موفق و منصور باشيد همواره
    پاسخ

    از اظهار نظرتان بسيار خرسند شدم . ممنون که تشريف آورديد .
    درود خدا بر شهيدان
    وبلاگ با مفهومي داريد
    انشالله هميشه موفق و مويد باشيد
    التماس دعا
    پاسخ

    ممنون از حضورتان
    + بسيجي مخلص رهبر 


    کجايند مردان بي ادعا . خيلي متاثر کننده ، زيبا و بياد ماندني بود

    پاسخ

    ممنونم دوست عزيز
    + فرنوش جلالي 

    اول از همه سلام

    من در در جه ي اول نظرات اين پست را خواندم بعد رفتم سراغ داستان تا هنگامي که خودم نخواندم باورم نمي شد اين همه گفته ها را که اشکمان در آمد من به اندازه اي گريه گردم که براي يک سالم کفايت مي کند تبريک مي گم شما بي نظير ترين داستان را خلق کرده ايد . اگر هم واقعيت داشته باشد که واقعيتي جانسوز است . دست و قلمتان سالم باشد .

    پاسخ

    از اظهار نظر زيباي شما سپاسگزارم .اميد اين دارم كه توانسته باشم خدمتي كوچك به شهدا كرده باشم . ممنون
    کاربر گرامي
    در تاريخ پنج شنبه 24 آذر 90 نوشته (وداع) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. موفق باشيد.
    پاسخ

    ممنون از لطف شما .
    + مرضيه .پيروند 
    سلام
    مثل هميشه زيبا وتأثير گذار بود،.
    هرموقع خاطرات شما رو ميخونم،حس ميكنم
    توي اون لحظه اونجاحضورداشتم .
    ولي خيلي وقته يه سؤال ذهن منو مشغول كرده
    يعني واقعا حقيقت داره كه جسد يه انسان ميتونه
    بعد شهادتش سالم بمونه؟من خيلي در اين مورد
    شنيدم ولي به چشم خودم نديدم.....
    اين ممكنه براي كسي
    كه شهيد نشده هم اتفاق بيفته؟
    حقيقت داره اگه هميشه غسل جمعه بگيري
    جسدت سالم ميمونه؟

    پاسخ

    سلامممنون از اظهار لطف شما بله اين واقعيت دارد . شهيدان زيادي را ديده ام که بدنشان پس از سالها زير خاک ماندن تجزيه نشده است . در مورد انسانهاي ديگر هم غير از شهدا صدق مي کند . نماز شب و غسل جمعه هم بي تاثير نيست . و انسانهايي هم بوده اند که بدنشان سالها سالم مانده است . باز هم ممنون که وقت گذاشتيد.
    گاهي خداوند در طول زندگي روزيهايي را به انسان عطا مي فرمايند ، که بعدها وقتي بر مي گرديم و از آنها ياد مي کنيم ، خودمون رو لايق اين همه نعمت خداوند نمي بينيم .

    وقتي که نوجوان بودم هميشه فکر مي کردم که اگر پدرم به مردم کشورم اداي دين نکرده بود و خاکهاي جبهه رو لمس نکرده بود ، چطور بعدها مي تونستم توجيه بياورم و اورا ببخشم . هميشه خوشحال بودم و سربلند از اينکه در بدن پدرم نشاني از آن روزهاست تا شرمنده حضرت زهرا (س) نباشيم .

    و يکي ديگه از چيزهايي که هروقت فکر مي کنم توي زندگيم چه جوري به دست آوردم و اون رو چيزي جز لطف خدا نمي بينم ، عشق به شهدا و توي مقاطعي از زندگي خدمتگزاري به اونها است .

    خدا رو شکر مي کنم که در خانواده اي هستم که اين مسائل براشون اهميت داره . اگر خدائي نکرده در خانواده اي رشد مي کردم که اينطور نبودن آيا واقعا ياد شهدا با پوست و گوشت و خونم آميخته مي شد؟؟ و يا اينکه در خانواده اي بزرگ مي شدم که حاصل تربيتشون اين مي شد که بعدها به شهدا مي گفتند يه مشت جوون که خودکشي کردن ، چه کار مي کردم...

    پاسخ

    خداوند به شما و خانواده ي محترمان نظر لطف دارد .
       1   2      >